سیستم مدیریت محتوای آسمان آبی

توسعه و طراحی های تحت وب

سیستم مدیریت محتوای آسمان آبی

توسعه و طراحی های تحت وب

خودبینی و خدابینی؟!

پس ظاهر شد معنی حدیث نبوی صلی الله علیه و آله که: دنیا حرام است بر اهل آخرت و آخرت حرام است بر اهل دنیا و هر دو حرامند بر اهل اللّه. و ایضا ظاهر است که مقرب سلطان کسی است که سلطان را خواهد نه آب و نان را. و این مقام کسی است که خود را هیچ نبیند و از خود فراموش کرده، تا خودبینی، خدا نبینی. چون به آینه نظر کنی تا خودبینی، آینه نبینی، وقتی آینه را بینی که مقصود دیدن خودت نباشد بلکه مقصود دیدن همان آینه باشد، و تا خودبینی چون سنگی که همان خود را بیند و از او چیز دیگر دیده نشود و چون خود و خدا هر دو بینی چون آینه ای که هم خودش دیده شود و هم دیگری را نماید و آب نیز چنین است و چون از خود محو شوی از تو جز خدا دیده نشود. آن گه زبان تو، زبان حق و گوش تو، گوش حق و دست تو دست حق گردد.

داستان عابد و خدا

داستان عابد و خدا

روزی حضرت عیسی علیه‌السلام از صحرایی می‌گذشت.
در راه، به عبادت‌گاه عابدی رسید و با او مشغول سخن گفتن شد.

در این هنگام، جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آن جا می‌گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی علیه‌السلام و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت:

«خدایا! من از کردار زشت خویش شرمنده‌ام، اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر!»

چشم عابد که بر جوان افتاد، سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‌کار محشور مکن!»

در این هنگام خدای برترین به پیامبرش وحی فرمود که: «به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با آن جوان محشور نمی‌کنیم. چه، او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو، به علِّت غرور و خودبینی، اهل دوزخ!»


دوست من همیشه سعی کن دعایت را با خیرخواهی برای دیگران شروع کنی. و بخاطر داشته باش که برای توبه کردن هیچگاه دیر نیست.

خدا و بنده


خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد
خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده
او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا ! باز هم بیدار نمی شود
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو
نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم
که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری

به نام خدا

از سال 85 وبلاگ نویسی را شروع کردم حالا میخوام همه علایق سواد و ذوق خودمو در این وبلاگ جدید پیاده کنم 


انشاالله بتوانم اطلاعات به درد بخوری هم واسه خودم هم واسه شما ایجاد کنم


مرسی